به گزارش شهرآرانیوز، هر سال که تقویم به نیمه مرداد میرسد، ما را به یاد میآورند. همانهایی که در باقی روزهای سال، حتی سلامی خشک و خالی هم نمیفرستند، حالا با پیامهای پررنگ و لعاب، از رسالتمان مینویسند و یاد شهید صارمی را گرامی میدارند. اما راستش را بخواهید، این روز بیشتر شبیه روز سرشماری است. یک روز در سال که بررسی میکنند هنوز زندهایم یا نه، هنوز مینویسیم یا نه، هنوز دوام آوردهایم یا بالاخره رفتهایم دنبال یک کار دیگر با حقوق و امنیت بیشتر. واقعیت این است که ما فقط در خبرها میمانیم. از امنیت شغلی، گفتن تکرار مکررات است. از نبود بیمه، حقوقِ ناعادلانه، سانسور، خستگیِ روانی، تهدیدهای پنهان و آشکار. اما هیچ یک از اینها سبب نمیشود این را فراموش کنیم که «خبرنگار بودن، یعنی بودن در صحنه، بیآنکه دیده شوی.»
یعنی وقتی زمین میلرزد، وقتی خیابان پر از دود و فریاد است، وقتی ساختمانها فرو میریزند یا دلها، کسی آنجاست که روایت کند. خبرنگار مثل آن راوی گمنامی است که در گرماگرم واقعه، فقط ثبت میکند تا فراموش نشود؛ بیآنکه خودش به یاد آورده شود.
در این روزها که هنوز آتش حمله اسرائیل به وطنمان زیر آتش خشم مردم مانده خوب است از خبرنگارهایی یاد کنیم که جانشان را کف دستشان گذاشتند و در صحنه حضور یافتند و با همین حضور خبرنگاری بحران را بیش از پیش معنا بخشیدند.
مطلب پیش رو حاصل چند مطلب درباره نقش خبرنگاران در زمان بحران، ترجمهای از روایت یک خبرنگار از کشتار فلسطینیان و گفتگو و روایتهایی از خبرنگارانی است که در روزهای پرتنش حمله رژیم صیهونیستی به خاک کشورمان و زیر موشکباران دشمن، در صحنه حضور یافتند و با خبررسانی به موقع حقیقت را به گوش مردم رساندند.
برای خواندن هر یک از این گفتگوها، مشاهدات و روایتها روی دکمههای زیر کلیک کنید.